خوابوس

ساخت وبلاگ

https://www.instagram.com/javad_marbooti?igsh=YTQwZjQ0NmI0OA== خوابوس...
ما را در سایت خوابوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : javad-marbooti بازدید : 16 تاريخ : جمعه 4 اسفند 1402 ساعت: 20:18

در یکی از همین ساعتهای ایستاگرا

ابر از گلوی من خواهد ریخت

با تراکم پارسی اش

که قند در جریانش را

اشک نخواهد کرد

و از ژرف کهنه ی بوسه هایت

لب من سبز می شود

خوابوس...
ما را در سایت خوابوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : javad-marbooti بازدید : 55 تاريخ : شنبه 18 تير 1401 ساعت: 12:59

نگاه تو پاییز شد از شجره ی ابرهایش دارم یک به یک ریزش می کنم به دانه ی تشنه ای که سال ها پیش صدایش می زدی " عشق " خوابوس...
ما را در سایت خوابوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : javad-marbooti بازدید : 58 تاريخ : شنبه 18 تير 1401 ساعت: 12:59

  سال هاست لب ام نمی تپد در حریق سرد بوته ها می نگرم به پنجره ای خسوف کرده درختان اصلن توی باغ نیستند در فصل های ماقبل باطله انسانِ زیبایی بود مزرعه زندگی ی منترسکی را سنجاق می کنم به بغض بنفش شهر که تیرهای کرم خورده روشن اش کرده اند و روراستی ی چراغ ها که می خواهند لباس نویی بپوشانند بر ژندگی ی تاریک آدم ها پوست شهر را بتکانی هیچ کس توی آدم ها نیست حرف هایی توی گوش دیوارها تاول زده است پته شعر را پهن می کنم روی مرداب چُرتکده ی جهانی که بهای خواب اش را بی خوابی ی چراغ های اَنارشیسم باید بدهند جمجمه ی خالی ی چراغ ها با چشم های بی پلک پشیمان ام می کند از جا به جایی شان با آفتابگردان و خسوف-رنگی ای که آنسوی سکه را بالا نمی آورد فریادم را سپید می کشم میان بعضی شعرها که قهوه ای ست یک نفر چشم های اش را پشت سرم می گذارد پلک که می زنم توی کلنیک کلمات بستری ام با شاخه ای آفتابگردان کنار تخت *** خوابوس...ادامه مطلب
ما را در سایت خوابوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : javad-marbooti بازدید : 166 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 22:29

  پاییز ازجعبه ی مدادرنگی ها نمی رفت برای دلِ کمرنگ من تا دل ات ازچله ی ساعت نمی رسید از شدت عقربه ها که آمدی آذر و یلدا از راه ثانیه می رفتند پایت را درقدم های قلب ام کرده بودی رنگ ها از نفس/ کلمات از چشم هات می وزیدند وسکوت از چشم های من پایین می ریخت وقت؛ نیلیِ نیلی نمی چرخید که مدادها به ندانمکاری ی ساعت سرک کشیدند چله ی لب های ما مشمولِ مدادهای گرم و رُژهای حماسی که بوسیدنی شد واژه های خانگی ی من- از سرو کولِ جهان بالا رفت خانه تمام شد حالا همه جا پیاده رو ست جای پای توسبز ***   خوابوس...ادامه مطلب
ما را در سایت خوابوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : javad-marbooti بازدید : 124 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 22:29

 دانه دانه نفس هایت را تسبیح می کنم عشق را عشق را عشق را نوار قلبم به مسجدک تو که می رسد تو به جای عبادت با شیطان نشسته ای و نقش مرا در او بازی می دهی به انتظارِ من می رسی منِ من می گوید : به خانه بیا بدون من بیا سینه ات را به خانه نیاور قلب تو تابوتی بود که سال هاست در آن مرده ام  *** خوابوس...ادامه مطلب
ما را در سایت خوابوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : javad-marbooti بازدید : 164 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 22:29

 روزها روی برگ ها با باد می پراکنند رنگ های لنگه به لنگه و پلاسیده را در کوژ و کاوِ نقاشی * بر دیواره ی رسومی که به غلظت مدرنیته دود می خورد – کلی تکلیف کتک نخورده دارم و قلم هایی که در انتظار قلم تراش تراش می خورند به جبرافی ی بومی پر از اندیشه های دست­باف مادری که دهان تاریک­مان را تَر نمی­کند­ . تصاویر ، بزرگ تر زمزمه می کنند و کلمات از تصاویر / درز ولی دیالیز ارومیه ی خشکبخت تن بوم را رقیق نمی کشد * عجالتن / این نقشه / مرسوم است * حتا چشم های بومی و کال / و بوی پیراهن خزر را به درداچه کوچ بدهند – به درک مان نمی خورد و دست های قلم مو در رختخواک اش از شوری ی خشک بوم ، کوتاه است * در انقراض عناصر ریز و خیس­نقش خورشید از جمجمه بیرون می زند و جغرافی ی متناسل نقاشی در شریان خشک رنگ­ها شور می زارد چاکخندی شور برای باد­های پر از رنگ دست تکان دهنده است­. بادهای شمال و غرب ! سر راه لب های منقرض به کوچ پرستو سری بزنید شاید رگبار­های منقرض از تخم بیرون و به ارتفاع ِعمیقِ این بوم  کوژ کنند . ***َ خوابوس...ادامه مطلب
ما را در سایت خوابوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : javad-marbooti بازدید : 186 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 22:29

  چشم­هایت پراز جمعه­ هایی در آینه­ های سیاه و سفید و من کلیسایی بودم که هیچ شنبه­­ ای با پنجره های هفت رنگش قرار نداشت­. *** خوابوس...ادامه مطلب
ما را در سایت خوابوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : javad-marbooti بازدید : 173 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 22:29

  هوای واژگان شده بود به خودم که نگاه کردم توفان آغاز شد فقط نفهمیدم لب های رو به رو را چرا به گریه می خنداندم ( ها ) ی سردی می کشم _ تا گرمای وجودت را بخار شوم دنیای خودم که تار هست دیواره اش را با کلمات پر میکنم از انگشت ام که می نویسد: به خودت بیا- این هوای افراطی فقط یک شرجی ست که- نفس های آخرش را برای پاییزی شدن کلمات روی آینه می کشد * این فردافکنی ها سال را برای ام تعریف جدی ای از تهدید می کند تا انگشت هایم را که منسجم کنم یک مشت اراجیف شوند توی دهانم چشم های چشم بسته ام رو به کلماتی ست که معکوس شان نوشته ام: من تنها تاکسیدرمی ی زنده ای هستم که توی آینه جا می ماند * شانه ام را می تکانم و حافظه ی انگشتم را روی غبارهایی که از آینه سالخورده ترند به زمستان آویزان می کنم *** خوابوس...ادامه مطلب
ما را در سایت خوابوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : javad-marbooti بازدید : 165 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 22:29

 کلمات از خانه بیرون می زنند از پاکتناله های کورکورانه چروک و نیم­سوخته و پوست عصبانی ی آفرینش را گود می کَنند برای استخراج بهشت صبح خیس و سفیدی بیرون می زند هزار تکه می شود ودود ! دود جهنم به چشم های خودت خواهد رفت . *** خوابوس...ادامه مطلب
ما را در سایت خوابوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : javad-marbooti بازدید : 172 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 22:29